جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
ocupado
01
پرمشغله, مشغول، شلوغ
مثالها
Estoy ocupado trabajando en un proyecto.
من مشغول کار کردن روی یک پروژه هستم.
Ella está muy ocupada hoy.
او امروز خیلی مشغول است.
02
تحت اشغال
مثالها
El país estaba ocupado por fuerzas extranjeras.
کشور توسط نیروهای خارجی اشغال شده بود.
La ciudad quedó ocupada después de la guerra.
شهر پس از جنگ اشغال شده باقی ماند.



























