جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Jalopy
01
ماشین قراضه, خوردروی فرسوده
an old, dilapidated car in poor condition
مثالها
They drove around town in a beat-up jalopy during college.
آنها در دوران دانشگاه با یک ماشین قراضه دور شهر میگشتند.
She bought a jalopy for a bargain price and fixed it up.
او یک ماشین فرسوده را به قیمت مناسب خرید و آن را تعمیر کرد.



























