جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
interpretive
01
تفسیری, هرمنوتیکی
relating to or involving the interpretation or understanding of something, often based on personal analysis or perspective
مثالها
The interpretive reading of the poem offered insights into the poet's intentions and themes.
خوانش تفسیری شعر، بینشی نسبت به مقاصد و مضامین شاعر ارائه داد.
Her paintings were highly interpretive, inviting viewers to find their own meaning within the abstract shapes and colors.
نقاشیهای او بسیار تفسیری بودند، بینندگان را دعوت میکردند تا معنای خود را در اشکال و رنگهای انتزاعی پیدا کنند.
درخت واژگانی
interpretive
interpret
