جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
incontinent
01
مبتلا به بیاختیاری ادرار یا مدفوع
lacking control over bowel or bladder functions, often resulting in involuntary leakage
مثالها
The elderly woman used protective undergarments for incontinent episodes.
زن مسن از لباس زیر محافظ برای دورههای بیاختیاری استفاده میکرد.
Pelvic floor exercises can help improve muscle control for incontinent individuals.
تمرینات کف لگن میتوانند به بهبود کنترل عضلات برای افراد بیاختیار کمک کنند.
درخت واژگانی
incontinent
continent
contin
