جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
implausibly
01
به طور غیر قابل باور, به شکلی غیر قابل قبول
in a way that is not believable
مثالها
He smiled implausibly, clearly trying too hard to fake friendliness.
او به طور غیرقابل باوری لبخند زد، به وضوح خیلی سخت تلاش میکرد تا دوستی را جعل کند.
She explained her absence implausibly, and no one bought it.
او غیاب خود را به طور غیرقابل باور توضیح داد و هیچ کس آن را نپذیرفت.
درخت واژگانی
implausibly
plausibly
plausible
plaus



























