جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Hallway
01
راهرو
a space inside a building entrance, which connects to the other rooms
Dialect
American
American
مثالها
She hung family photos along the hallway leading to the bedrooms.
او عکسهای خانوادگی را در طول راهرو که به اتاقهای خواب منتهی میشود آویزان کرد.
The hallway was so narrow that two people could n't walk side by side.
راهرو آنقدر باریک بود که دو نفر نمیتوانستند کنار هم راه بروند.
02
راهرو, ورودی
the area immediately inside the entrance or front door of a building or house
Dialect
British
British
مثالها
She left her muddy boots in the hallway to avoid dirtying the carpet.
او چکمههای گلی خود را در راهرو گذاشت تا از کثیف کردن فرش جلوگیری کند.
The hallway was cluttered with coats, shoes, and umbrellas.
راهرو با کتها، کفشها و چترها شلوغ بود.
