جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Green light
Idiom
مثالها
The manager gives the green light for the project to proceed.
مدیر چراغ سبز را برای پیشبرد پروژه میدهد.
The committee discusses whether to give the green light to the proposed changes.
کمیته در مورد اینکه آیا به تغییرات پیشنهادی چراغ سبز بدهد یا نه بحث میکند.
02
(راهنمایی و رانندگی) چراغ سبز
the green-colored traffic signal that allows drivers or pedestrians to move forward
مثالها
The car moved as soon as the green light appeared.
ماشین به محض ظاهر شدن چراغ سبز حرکت کرد.
Pedestrians waited for the green light to cross.
عابران پیاده منتظر چراغ سبز برای عبور بودند.
to green light
01
چراغ سبز دادن, اجازه دادن
to give permission for something such as plan, project, etc. to proceed
Transitive: to green light a plan or project
مثالها
The studio decided to green light the production of the new blockbuster after reviewing the script and budget.
استودیو پس از بررسی فیلمنامه و بودجه تصمیم گرفت به تولید فیلم پرفروش جدید چراغ سبز نشان دهد.
The city council voted to green light the construction of a new highway to alleviate traffic congestion.
شورای شهر به اجازه دادن ساخت یک بزرگراه جدید برای کاهش ترافیک رای داد.
