جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Goose
مثالها
The goose waddled gracefully along the edge of the pond, its honks echoing across the water.
غاز با ظرافت در کنار برکه راه میرفت، صدای قوقولی قوقوی آن روی آب میپیچید.
During migration season, flocks of geese fill the sky with their V-shaped formations, traveling long distances to warmer climates.
در فصل مهاجرت، دستههای غازها با تشکیلات V شکل خود آسمان را پر میکنند، مسافتهای طولانی را به سوی آب و هوای گرمتر میپیمایند.
مثالها
He roasted a plump goose for his family's Thanksgiving dinner.
او یک غاز چاق را برای شام شکرگزاری خانوادهاش کباب کرد.
She slow-cooked a goose in a savory broth with herbs and root vegetables.
او یک غاز را در آبگوشتی خوشمزه با گیاهان و سبزیجات ریشهای به آرامی پخت.
03
احمق, نادان
a man who is a stupid incompetent fool
to goose
01
نیشگون گرفتن باسن
pinch in the buttocks
02
سوخت را به سرعت تزریق کردن, یک پرش سوخت دادن
give a spurt of fuel to
03
به عمل سوق دادن, تحریک کردن
prod into action
درخت واژگانی
gooselike
goosey
goosy
goose



























