جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
angrily
01
با عصبانیت, از روی خشم
in a way that shows great annoyance or displeasure
مثالها
The customer angrily demanded a refund at the counter.
مشتری با عصبانیت درخواست بازپرداخت در پیشخوان کرد.
She angrily slammed the door behind her and walked away.
او با عصبانیت در را پشت سرش محکم بست و رفت.
مثالها
Thunder rolled angrily across the sky as the storm approached.
رعد و برق با خشم در آسمان غلتید در حالی که طوفان نزدیک میشد.
Waves crashed angrily against the rocks below.
امواج با خشم به صخرههای پایین برخورد میکردند.
درخت واژگانی
angrily
angry
angr
