جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
freshly
مثالها
She prepared a salad with freshly picked vegetables from the garden.
او یک سالاد با سبزیجات تازه چیده شده از باغ آماده کرد.
The bakery delivered a batch of freshly baked bread early in the morning.
نانوایی یک دسته نان تازه پخته شده را صبح زود تحویل داد.
02
بیحیابانه, بیادبانه
in an impudent or impertinent manner
درخت واژگانی
freshly
fresh



























