جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Fortnight
مثالها
She planned her vacation to start in a fortnight, giving her time to prepare.
او تعطیلات خود را طوری برنامهریزی کرد که در دو هفته آینده شروع شود، به او زمان برای آمادهسازی داد.
The project deadline was set for a fortnight from now to allow for thorough review.
مهلت پروژه برای دو هفته از حالا تعیین شد تا امکان بررسی دقیق فراهم شود.
درخت واژگانی
fortnightly
fortnight
fort
night



























