جستجو
Fledgling
01
جوجه نوپر, جوجه نوبال
a young bird that has recently acquired its flight feathers and is learning to fly
02
تازه‌کار, نوآموز
any new participant in some activity
fledgling
01
پرنیا (در مورد پرنده ای جوان که پرهای پروازش را به دست آورده است), نوپا (در ارتباط با جوجه ای که توانایی پرواز دارد)
(of a young bird) having acquired its flight feathers
02
(جوان) نورسته, تازه‌کار
young or inexperienced, just beginning to develop or grow
Example
The fledgling writer was excited to publish her first novel.
نویسندهٔ نوپا از انتشار رمان اولش هیجان‌زده بود.
The fledgling company struggled to establish itself in the competitive market.
شرکت جوان در تلاش بود تا در بازار رقابتی خود را تثبیت کند.
