جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
fishing expedition
/fˈɪʃɪŋ ˌɛkspədˈɪʃən/
/fˈɪʃɪŋ ˌɛkspədˈɪʃən/
Fishing expedition
01
ماموریت حقیقتیابی (نامحسوس)
an attempt made to find out the facts about something via collecting a lot of information, often secretly
Idiom
Informal
مثالها
The prosecutor accused the defense attorney of going on a fishing expedition by requesting extensive records unrelated to the case.
دادستان وکیل مدافع را به رفتن به سفر ماهیگیری با درخواست پروندههای گستردهای که به پرونده مرتبط نبودند متهم کرد.
The auditor 's request for all financial records from the past decade seemed like a fishing expedition rather than a focused review.
درخواست حسابرس برای تمام سوابق مالی از دهه گذشته بیشتر شبیه به یک ماموریت ماهیگیری بود تا یک بررسی متمرکز.
