جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Fisherman
مثالها
The fisherman cast his net into the water, hoping for a good catch.
ماهیگیر تور خود را به آب انداخت، به امید صیدی خوب.
She watched the fisherman bring in a large haul of fish from the lake.
او تماشا کرد که ماهیگیر یک صید بزرگ ماهی از دریاچه آورد.
درخت واژگانی
fisherman
fisher
man



























