جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Environs
01
حومه, محیط اطراف
the surrounding area or environment where something exists or operates
مثالها
The quaint village and its beautiful environs attract many tourists each year.
روستای دنج و حومه زیبای آن هر ساله گردشگران زیادی را به خود جذب میکند.
The architect designed the building to blend harmoniously with its natural environs.
معمار ساختمان را طوری طراحی کرد که با محیط طبیعی خود به هماهنگی درآید.
02
حومه, اطراف
the surrounding area or district, especially the suburbs or outskirts of a city or town
مثالها
They enjoyed exploring the natural environs around the lake.
آنها از کاوش در اطراف طبیعی دریاچه لذت بردند.
The restaurant is situated in the tranquil environs of the countryside.
رستوران در حوالی آرام حومه شهر واقع شده است.
