جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
electronic
01
الکترونیکی
(of a device) having very small parts such as chips and obtaining power from electricity
مثالها
She prefers reading e-books on her electronic tablet rather than carrying around physical books.
او ترجیح میدهد کتابهای الکترونیکی را روی تبلت الکترونیکی خود بخواند تا اینکه کتابهای فیزیکی را با خود حمل کند.
The company upgraded its security system with advanced electronic locks and surveillance cameras.
شرکت سیستم امنیتی خود را با قفلهای الکترونیکی پیشرفته و دوربینهای نظارتی ارتقا داد.
02
الکترونیکی, مربوط به الکترونها
of or concerned with electrons
مثالها
The physicist studied the electronic properties of semiconductors.
Electronic transitions in atoms produce spectral lines.
03
الکترونیکی
operated or created using devices that work with electrical power and technology
مثالها
She majored in electronic engineering at university.
بسیاری از افراد ارتباط الکترونیکی را به نامه ترجیح میدهند.
She is writing a paper on electronic principles in circuit design.
پروندههای پزشکی الکترونیکی دسترسی به دادههای بیمار را آسانتر میکنند.
درخت واژگانی
microelectronic
electronic
electron
