جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
disciplinary
01
وابسته به یک رشته تحصیلی
related to a specific branch of knowledge or academic field
مثالها
She completed a disciplinary study in the field of cognitive psychology.
او یک مطالعه رشتهای در زمینه روانشناسی شناختی را به پایان رساند.
The university offers a range of disciplinary courses in engineering and technology.
دانشگاه مجموعهای از دورههای تخصصی در مهندسی و فناوری ارائه میدهد.
02
انضباطی, مربوط به انضباط
relating to discipline in behavior
03
انضباطی, جزایی، انتظامی، کیفری
relating to the enforcement of rules or the correction of behavior
مثالها
The school implemented disciplinary measures to address student misconduct.
مدرسه اقدامات انضباطی را برای رسیدگی به سوء رفتار دانش آموزان اجرا کرد.
Employees are subject to disciplinary action for violations of company policies.
کارمندان به دلیل تخلف از سیاستهای شرکت مشمول اقدامات انضباطی میشوند.
درخت واژگانی
multidisciplinary
disciplinary
