جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Devastation
مثالها
The earthquake caused widespread devastation, leaving thousands homeless.
زلزله ویرانی گستردهای به بار آورد و هزاران نفر را بیخانمان کرد.
The war 's devastation impacted the entire region, with countless lives lost.
ویرانی جنگ بر کل منطقه تأثیر گذاشت، با تعداد بیشماری از جانها از دست رفت.
02
ویرانی, غارت
plundering with excessive damage and destruction
03
ویرانی
an event that results in total destruction
04
ویرانی, احساس سردرگمی یا غرق شدن
the feeling of being confounded or overwhelmed
05
ویرانی, تخریب
the state of being decayed or destroyed
درخت واژگانی
devastation
devastate
