جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Descent
01
تبار, اصل و نسب
properties attributable to your ancestry
02
فرود
a movement or action of coming or going downward
مثالها
The descent of the plane was smooth, signaling our imminent landing.
فرود هواپیما آرام بود، که نشان دهنده فرود قریب الوقوع ما بود.
As he started his descent from the ladder, he realized he forgot his tools at the top.
همانطور که او شروع به پایین آمدن از نردبان کرد، متوجه شد که ابزارهایش را در بالا فراموش کرده است.
03
پایینروی
downward movement
04
نسل، تبار
the descendants of one individual
مثالها
The car slowed down as it reached the steep descent.
ماشین با رسیدن به سرازیری تند سرعتش را کم کرد.
The hikers took a break before starting their descent down the mountain.
کوهنوردان قبل از شروع فرود از کوه استراحت کردند.
06
نَسَب
the origin or lineage of a person in terms of family, nationality, or ancestry
مثالها
Maria proudly traces her descent to a long line of Italian immigrants who settled in New York City in the early 20th century.
ماریا با افتخار تبار خود را به یک خط طولانی از مهاجران ایتالیایی که در اوایل قرن بیستم در شهر نیویورک ساکن شدند، ردیابی میکند.
The celebration of Lunar New Year holds special significance for Kevin, as it connects him to his Chinese descent and cultural heritage.
جشن سال نو قمری برای کوین اهمیت ویژهای دارد، زیرا او را به تبار چینی و میراث فرهنگیاش متصل میکند.
درخت واژگانی
descent
scent
