جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
deprived
01
محروم
lacking the basic necessities of life
مثالها
The deprived children lacked access to proper nutrition and education.
کودکان محروم به تغذیه و آموزش مناسب دسترسی نداشتند.
Growing up in a deprived neighborhood, she faced numerous challenges in pursuing her education.
در محلهای محروم بزرگ شد، او با چالشهای زیادی در ادامه تحصیل روبرو شد.
درخت واژگانی
deprived
deprive
