جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to dehydrate
01
آب (چیزی را) گرفتن, بیآب کردن
to remove water from a substance, often causing it to become dry
Transitive: to dehydrate sth
مثالها
The air conditioning system was unintentionally dehydrating the indoor air.
سیستم تهویه مطبوع به طور ناخواسته هوای داخل را خشک میکرد.
The heat is currently dehydrating the wet clothes on the clothesline.
گرما در حال حاضر لباسهای خیس روی بند رخت را بیآب میکند.
02
خشک کردن
to remove moisture from something, such as food, to preserve it for longer storage
Transitive: to dehydrate food
مثالها
We dehydrate apple slices every summer for crunchy snacks during hikes.
ما هر تابستان برشهای سیب را آبگیری میکنیم تا میانوعدهای ترد برای پیادهروی داشته باشیم.
She has been dehydrating garden herbs to use in cooking throughout the year.
او گیاهان باغچه را آبزدایی کرده تا در طول سال در آشپزی استفاده کند.
03
آب از دست دادن, کمآب شدن
to lose a large amount of fluid through urinating, vomiting, or intense physical activity
Intransitive
مثالها
After running a marathon in the hot sun without adequate hydration, he began to dehydrate.
بعد از دویدن در ماراتن زیر آفتاب داغ بدون هیدراته کافی، او شروع به کم آبی کرد.
The athlete pushed herself to her limits during the intense training session, causing her to dehydrate rapidly.
ورزشکار خود را در طول جلسه تمرین شدید به حد خود رساند، که باعث شد او به سرعت آب بدن خود را از دست بدهد.
04
آب از دست دادن
(chemistry) to lose water molecules during a chemical reaction
Intransitive
مثالها
When heated, copper(II ) sulfate pentahydrate undergoes a chemical reaction to dehydrate.
وقتی گرم میشود، پنتاهیدرات سولفات مس(II) تحت یک واکنش شیمیایی قرار میگیرد تا آب خود را از دست بدهد.
When excess water is removed, cement can dehydrate, leading to a loss of strength and durability.
وقتی آب اضافی حذف میشود، سیمان میتواند آب خود را از دست بدهد، که منجر به از دست رفتن استحکام و دوام میشود.
درخت واژگانی
dehydrate
hydrate
