جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
cumulative
01
فزاینده, فزونگر
increasing gradually as more and more is added
مثالها
The cumulative effect of daily exercise is improved physical fitness.
اثر تجمعی ورزش روزانه بهبود تناسب اندام است.
The student 's understanding of the subject grew through the cumulative study of each chapter.
درک دانشآموز از موضوع از طریق مطالعه تجمعی هر فصل رشد کرد.
درخت واژگانی
cumulatively
cumulative
cumulate
