جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Cousin
مثالها
Her cousin is like a brother to her, and they share many interests and hobbies.
پسرعمو او برایش مثل یک برادر است و آنها بسیاری از علایق و سرگرمیها را به اشتراک میگذارند.
Her cousins are like siblings to her.
خواهرزادهها و برادرزادههای او برایش مانند خواهر و برادر هستند.
درخت واژگانی
cousinly
cousin



























