جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
continually
01
بهطور مداوم, همواره
in a way that continues without stopping or interruption
مثالها
The river flows continually, never ceasing its journey.
رودخانه به طور مداوم جریان دارد، هرگز سفر خود را متوقف نمیکند.
She checked her email continually throughout the day.
او مدام در طول روز ایمیل خود را چک میکرد.
02
بهطور پیوسته, همیشه، دائماً، همواره، وقتوبیوقت، مدام
in a way that happens repeatedly, often annoyingly
درخت واژگانی
continually
continual



























