جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
connective
01
اتصالی, پیوندی
joining or linking different elements together
مثالها
The connective bridge between the two ideas helped to clarify the relationship between them.
پل اتصالی بین دو ایده به روشنسازی رابطه بین آنها کمک کرد.
The connective tissue holds our muscles and organs in place.
بافت پیوندی عضلات و اندام های ما را در جای خود نگه می دارد.
Connective
01
اتصال دهنده
an instrumentality that connects
02
حرف ربط, کلمه اتصال
an uninflected function word that serves to conjoin words or phrases or clauses or sentences
درخت واژگانی
connective
connect
