جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
advisedly
01
با تفکر, با آگاهی
in a careful and thoughtful way, after considering all the facts and possible outcomes
مثالها
She spoke advisedly, making sure every word was accurate.
او با آگاهی صحبت کرد، مطمئن شد که هر کلمه دقیق بود.
The decision was made advisedly to avoid future problems.
این تصمیم با آگاهی کامل گرفته شد تا از مشکلات آینده جلوگیری شود.
درخت واژگانی
unadvisedly
advisedly
advised
advise
