جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Buoy
01
بوئی, شناور
a floating object anchored in a body of water, typically used for navigation, marking hazards, or for indicating the location of something such as a submarine cable
مثالها
The sailors used the buoy to mark the safe entry point into the harbor.
ملوانان از بوئی برای علامت گذاری نقطه ورود ایمن به بندر استفاده کردند.
A bright red buoy warned boats of a submerged rock in the area.
یک بوئی قرمز روشن قایقها را از وجود صخرهای غوطهور در منطقه آگاه کرد.
to buoy
01
با بویه علامت گذاری کردن, بویه گذاری
mark with a buoy
02
شناور نگه داشتن, شناور شدن
keep afloat
03
شناور شدن, روی سطح آب نگه داشتن
float on the surface of water
