جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
chillingly
01
به طور وحشتناک, به طور لرزان
in a manner that is deeply unsettling or unnerving, causing a shiver of fear or discomfort
مثالها
The ghostly figure appeared at the window, staring chillingly into the dark night.
شبح در پنجره ظاهر شد، و به طور وحشتناکی به شب تاریک خیره شد.
The murderer 's confession was delivered chillingly, sending shivers down the witnesses' spines.
اعتراف قاتل به طور وحشتآوری بیان شد، که باعث لرزیدن شاهدان شد.
درخت واژگانی
chillingly
chilling
chill
