جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to bowl along
[phrase form: bowl]
01
با سرعت و انرژی حرکت کردن
to move with speed and energy
مثالها
The energetic dog bowled along the beach, chasing waves.
سگ پرانرژی در امتداد ساحل با سرعت دوید، موجها را تعقیب میکرد.
The car bowled along the highway, covering miles in no time.
ماشین در امتداد بزرگراه با سرعت میرفت، در کمترین زمان ممکن مایلها را پشت سر میگذاشت.



























