جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to read into
[phrase form: read]
01
بر این حقیقت که چیزی میتواند پیچیده تر از چیزی باشد که به نظر میرسد باور داشتن
to assume there is more meaning in a situation, statement, etc. than what is directly expressed
مثالها
He often reads into her silence, assuming she's upset when she's just quiet.
او اغلب سکوت او را به اشتباه تفسیر میکند، فرض میکند که او ناراحت است در حالی که فقط ساکت است.
Do n't read too deeply into his casual comments; he might not have meant anything by them.
در نظرات معمولی او خیلی عمیق نخوانید؛ شاید منظوری از آنها نداشته باشد.



























