جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to head for
[phrase form: head]
01
به سمت یک جهت حرکت کردن, عازم جایی شدن، به مقصد مشخصی رفتن
to move in the direction of a specific place
مثالها
We need to head for the airport to catch our flight.
ما باید به سمت فرودگاه برویم تا پروازمان را بگیریم.
She decided to head for the park for a relaxing afternoon.
او تصمیم گرفت به سوی پارک برود برای یک بعدازظهر آرامشبخش.



























