جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Warden
مثالها
The warden implemented new security measures to address recent concerns about inmate safety within the prison.
رئیس زندان اقدامات امنیتی جدیدی را برای رسیدگی به نگرانیهای اخیر درباره امنیت زندانیان در داخل زندان اجرا کرد.
In his role as warden, he regularly conducted inspections to ensure that the facility was operating according to established protocols.
در نقش خود به عنوان زندانبان، او به طور منظم بازرسیهایی انجام میداد تا اطمینان حاصل کند که تأسیسات مطابق با پروتکلهای تعیین شده عمل میکنند.
درخت واژگانی
wardenship
warden



























