جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to blockade
01
مسدود کردن, بستن
render unsuitable for passage
02
تحمیل محاصره به, ایجاد محاصره علیه
impose a blockade on
03
مسدود کردن, مانع شدن
obstruct access to
04
مسدود کردن, مانع شدن
hinder or prevent the progress or accomplishment of
Blockade
01
محاصره, بستن
a military action where the enemy is prevented from letting people or equipment through a certain area; often enforced with armed forces
مثالها
The city was under blockade, cutting off all supply routes.
شهر تحت محاصره بود و تمام مسیرهای تامین قطع شده بود.
Food and medical supplies were scarce due to the ongoing blockade.
مواد غذایی و تجهیزات پزشکی به دلیل محاصره جاری کمبود داشت.
02
سد راه, انسداد، محاصره، راهبندان
an act of obstructing or closing off an area, route, or passage
مثالها
During the protest, activists formed a human blockade to prevent vehicles from entering the government compound.
در طول اعتراض، فعالان یک محاصره انسانی تشکیل دادند تا از ورود وسایل نقلیه به محوطه دولتی جلوگیری کنند.
The snowstorm caused a blockade on the highway, leaving motorists stranded for hours.
طوفان برف باعث محاصره در بزرگراه شد و رانندگان را برای ساعتها درگیر کرد.
درخت واژگانی
blockaded
blockading
blockade
block
