جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to block up
01
مسدود کردن, بستن
render unsuitable for passage
02
مسدود شدن, گرفتگی
to become obstructed or clogged, typically preventing normal movement or flow
Intransitive
مثالها
Traffic started to block up, making it impossible to reach the meeting on time.
ترافیک شروع به مسدود شدن کرد، که رسیدن به جلسه را در زمان مقرر غیرممکن ساخت.
The pipes in the house began to block up, slowing down the water flow.
لولههای خانه شروع به مسدود شدن کردند و جریان آب را کند کردند.
