جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
victorious
01
پیروز
having won a contest, struggle, etc.
مثالها
The team celebrated their victorious win in the championship game.
تیم پیروزی پیروزمندانه خود را در بازی قهرمانی جشن گرفت.
Despite facing many obstacles, she emerged victorious in the end.
علیرغم مواجهه با موانع زیاد، او در نهایت پیروز بیرون آمد.
02
پیروز, فاتح
experiencing triumph
درخت واژگانی
victoriously
victorious
victor



























