جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
ungainly
01
دست و پاچلفتی
moving in a way that is awkward and not smooth
Disapproving
مثالها
His ungainly attempts at dancing drew laughter from the crowd.
تلاشهای ناشیانه او در رقص خنده از جمعیت به همراه داشت.
The vase slipped from her hands in an ungainly manner, shattering on the floor.
گلدان از دستانش به طور ناشیانه لیز خورد و روی زمین خرد شد.
02
مشکلساز
hard to manage because of awkward form
Disapprovingمثالها
Carrying the unwieldy and ungainly furniture up the narrow staircase proved to be a challenging task for the movers.
حمل مبلمان حجیم و ناجور از پلههای باریک برای باربرها کاری چالشبرانگیز بود.
The old, ungainly computer monitor took up a significant amount of desk space, making it difficult to work efficiently.
مانیتور قدیمی و دست و پا چلفتی کامپیوتر فضای قابل توجهی از میز را اشغال کرده بود، که کار کردن به صورت کارآمد را دشوار میکرد.
درخت واژگانی
ungainliness
ungainly
gainly
