جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Undercharge
01
شارژ ناکافی, کم شارژ
an insufficient charge
02
قیمت بسیار پایین, کمتر از حد معمول
a price that is too low
to undercharge
01
کم پای (کسی) حساب کردن
to ask for less money than the actual price or value of something
مثالها
He felt guilty and came back to the store after realizing they had undercharged him for the shoes.
او احساس گناه کرد و پس از فهمیدن که برای کفشها کمتر از مقدار واقعی از او گرفتهاند به فروشگاه برگشت.
If you consistently undercharge for your services, you'll struggle to make a profit.
اگر به طور مداوم برای خدمات خود کمتر از ارزش واقعی هزینه دریافت کنید، در کسب سود با مشکل مواجه خواهید شد.
درخت واژگانی
undercharge
charge



























