جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Trotter
01
پاچه (خوک یا گوسفند)
a pig's foot that is cooked as food
مثالها
At a countryside farm festival, attendees line up for a taste of the famous trotter barbecue.
در یک جشنواره مزرعه ای در حومه شهر، شرکت کنندگان برای چشیدن طعم باربیکیوی معروف پای خوک صف میکشند.
The street vendor served crispy trotter bites with a tangy dipping sauce at the food market.
فروشنده خیابانی تکههای ترد پای خوک را با سس دیپ تند در بازار غذا سرو کرد.
02
اسب مسابقهای, اسب پرورش یا آموزش دیده برای مسابقات هارنس
a horse bred or trained for harness racing, where horses race while pulling a two-wheeled cart
مثالها
The trotter maintained a smooth and consistent pace throughout the race.
اسب تروت در طول مسابقه یک سرعت نرم و یکنواخت را حفظ کرد.
Harness racing enthusiasts appreciate the speed and endurance of trotters.
علاقهمندان به مسابقات اسبدوانی از سرعت و استقامت اسبهای تروت قدردانی میکنند.
درخت واژگانی
trotter
trot
