جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
toxic
01
سمی
consisting of poisonous substances
مثالها
The toxic fumes emitted by the factory posed a serious threat to the health of nearby residents.
دودهای سمی منتشر شده از کارخانه، تهدیدی جدی برای سلامت ساکنان نزدیک به همراه داشت.
Exposure to toxic chemicals in the workplace can have long-term health consequences for employees.
قرار گرفتن در معرض مواد شیمیایی سمی در محل کار میتواند عواقب بلندمدتی برای سلامتی کارکنان داشته باشد.
02
سمی, زهرآلود
resulting from or related to poisonous substances
مثالها
Consuming contaminated food can lead to toxic reactions in the body, causing illness or even death.
مصرف غذای آلوده میتواند منجر به واکنشهای سمی در بدن شود، که باعث بیماری یا حتی مرگ میشود.
03
سمی, مضر
harmful, damaging, or unhealthy in behavior, attitude, or relationships
Slangمثالها
That friendship is toxic; you should leave it.
آن دوستی سمی است؛ باید آن را ترک کنی.
His toxic behavior affects everyone around him.
رفتار سمی او بر همه اطرافیانش تأثیر میگذارد.
درخت واژگانی
antitoxic
intoxicate
nontoxic
toxic
tox
