جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Therapy
01
درمان
the systematic treatment of a disease, injury, or disorder through medical, rehabilitative, or remedial methods
مثالها
The physical therapy helped him regain strength and mobility after the injury.
درمان فیزیکی به او کمک کرد تا پس از آسیب، قدرت و تحرک خود را دوباره به دست آورد.
They discussed different types of therapy available for managing chronic pain.
آنها در مورد انواع مختلف درمان موجود برای مدیریت درد مزمن بحث کردند.
02
رواندرمانی
the treatment of mental or psychological disorders by discussing someone's problems instead of using drugs or operations
مثالها
She began therapy to cope with anxiety after her traumatic experience.
او درمان را برای مقابله با اضطراب پس از تجربه آسیبزای خود شروع کرد.
Group therapy provides a space for shared experiences and support.
درمان گروهی فضایی برای تجربیات مشترک و پشتیبانی فراهم میکند.
