جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
temperately
01
معتدلانه، بدون اسراف
without extravagance
مثالها
She responded temperately, not letting emotions cloud her reply.
او با میانهروی پاسخ داد، بدون اینکه اجازه دهد احساسات پاسخش را تیره کنند.
Even in victory, he celebrated temperately.
حتی در پیروزی، او با میانهروی جشن گرفت.
03
با میانهروی
in a sparing manner; without overindulgence
درخت واژگانی
intemperately
temperately
temperate



























