جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Sylph
01
زن باریکاندام و جذاب
an elegant woman with a slender figure
مثالها
The model was a sylph in her flowing gown.
مدل یک سیلف در گون جاری خود بود.
He described her as a sylph with luminous eyes.
او او را به عنوان یک سیلف با چشمان درخشان توصیف کرد.
02
جن هوایی, روح یا موجود ساکن در هوا
a spirit that is imagined to live in the air
مثالها
The poet wrote of a sylph guiding the winds.
شاعر درباره یک سیلف که بادها را هدایت میکند نوشت.
Legends tell of sylphs dancing in the clouds.
افسانهها از سیلفهایی حکایت میکنند که در ابرها میرقصند.
درخت واژگانی
sylphic
sylphlike
sylph



























