جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Supplication
01
عبادت, نیایش
the act of requesting aid, mercy, or forgiveness from a god or saint
مثالها
The pilgrim 's supplication was filled with tears and devotion.
التماس زائر پر از اشک و فداکاری بود.
The monk spent hours in silent supplication.
راهب ساعتها در نیایش خاموش گذراند.
02
استدعا, تقاضا، التماس
a humble and respectful request for help or favor from someone in authority
مثالها
The villagers sent a supplication to the king for aid.
روستاییان یک درخواست برای کمک به پادشاه فرستادند.
His supplication to the court was met with silence.
درخواست متواضعانه او از دادگاه با سکوت مواجه شد.
درخت واژگانی
supplication
supplicate
supplic
