جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
sorely
مثالها
She would sorely miss her grandmother's daily calls.
او به شدت تماس های روزانه مادربزرگش را از دست می داد.
After his departure, the house felt sorely empty.
بعد از رفتن او، خانه دردناک خالی به نظر میرسید.
مثالها
The team is sorely lacking in experienced players.
تیم به شدت از بازیکنان باتجربه کمبود دارد.
These hospitals are sorely in need of funding.
این بیمارستانها به شدت به بودجه نیاز دارند.
درخت واژگانی
sorely
sore



























