جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
so-so
01
معمولی، متوسط
being average or mediocre, neither impressive nor disappointing
مثالها
Her speech was so-so, lacking energy but still clear.
سخنرانی او معمولی بود، فاقد انرژی اما همچنان واضح.
The service at the hotel was so-so, with room for improvement.
خدمات هتل معمولی بود، جای پیشرفت داشت.
so-so
مثالها
He performed so-so in the interview.
او در مصاحبه نه خوب نه بد عمل کرد.
The movie was so-so; some scenes worked, others did n't.
فیلم نه خوب نه بد بود؛ برخی صحنهها کار کردند، برخی نه.
