جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to slobber
01
آب دهان ریختن, بیش از حد آب دهان ریختن
to allow saliva to flow excessively from the mouth
Intransitive
مثالها
The Saint Bernard dog tended to slobber when it got excited.
سگ سنت برنارد وقتی هیجان زده میشد تمایل به آبریزش دهان داشت.
The baby slobbered all over the teething toy.
بچه همه جای اسباب بازی دندان درآوردن را آب دهان آلود کرد.
Slobber
01
آب دهان, بزاق
saliva spilling from the mouth



























