جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
shoeless
مثالها
The shoeless boy wandered across the gravel path, wincing at every step.
پسر پابرهنه در مسیر سنگریزه پرسه زد، در هر قدمی که برمیداشت ناراحت میشد.
His shoeless feet were muddy from playing in the field.
پاهای برهنه او از بازی در مزرعه گلی شده بود.
درخت واژگانی
shoeless
shoe



























