جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Servant
مثالها
The servant prepared breakfast and tidied up the house before the family woke up.
خدمتکار صبحانه را آماده کرد و خانه را قبل از بیدار شدن خانواده مرتب کرد.
He hired a servant to help with gardening and landscaping around his estate.
او یک خدمتکار استخدام کرد تا در باغبانی و طراحی منظره در اطراف ملکش کمک کند.
02
خدمتکار, نوکر
in a subordinate position



























