جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
scant
مثالها
The recipe called for a scant teaspoon of salt to avoid overpowering the dish.
دستور پخت یک قاشق چایخوری کم نمک خواست تا از غلبه بر طعم غذا جلوگیری کند.
They had a scant supply of resources left for the project.
آنها ذخیره ناقصی از منابع باقیمانده برای پروژه داشتند.
to scant
01
به ندرت تأمین کردن, با مقادیر محدود فراهم کردن
supply sparingly and with restricted quantities
02
محدود کردن, کاهش دادن
limit in quality or quantity
03
صید گربه ماهی آب شیرین شرق ایالات متحده
freshwater catfish of eastern United States
04
با عجله یا بی دقتی کار کردن, به صورت ناکافی و سطحی برخورد کردن
work hastily or carelessly; deal with inadequately and superficially
درخت واژگانی
scantness
scant



























