جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
saturnine
01
عبوس
having a bitter, grumpy, and serious appearance and attitude, oftentimes in a threatening manner
مثالها
His saturnine expression made everyone at the meeting uneasy.
حالت چهره زحلی او همه را در جلسه ناراحت کرد.
She found his saturnine stare particularly disconcerting during their conversation.
او نگاه تلخ و ترشروی او را به ویژه در طول گفتگویشان ناراحت کننده یافت.
02
گرفته (مکان یا فضا)
(of a place) dark and depressing, causing an uneasy feeling
مثالها
The abandoned mansion had a saturnine atmosphere that unsettled visitors.
عمارت متروکه دارای فضایی غمگین بود که بازدیدکنندگان را ناراحت میکرد.
The room's saturnine decor made it feel cold and unwelcoming.
دکور غمگین اتاق آن را سرد و ناخوشایند کرده بود.
